محل تبلیغات شما

دلم خیلی تنگ شده واسه اون صبح هایی که با چشمای نیمه بسته و خمارم نتمو روشن میکردم و دنبال همون پیامی که منتظر سین شدنش بودم میگشتم میدیدم هنوزم نخوندیش با نا امیدی به خودم میگفتم حتما کار داشتی شایدم هنوز ندیدیش و سرت شلوغ بوده نمیدونستم چه خبره ولی در هرصورت خودمو قانع میکردم دلم تنگ شده واسه اون روزایی که میومدم همون جای همیشگیمون ،پشت دیوار تکیه میدادم با دیدنت ذوق میکردم نه ازت سیر میشدم نه خسته. دلم تنگ شده برای جانم گفتنت دلم تنگ شده برای دوست دارم گفتنت یا وقتایی که کی نگات میکردمو دلم میرفت برات. دلم تنگ شده برای اتفاقای کوچیک به یاد موندنیمون! زندگیم پر شده از این دلتنگیا. ولی وقتی به روز اخر فکر میکنم. شده ته دلت سنگین بشه؟ بخوای بریزی بیرون همه حرفایی که ریختی تو خودت و دم نزدی؟ فریاد بزنی بگی آخه فلانـی این بی صاحاب مونده، دلم بودا همونی که اون اولا دست و پا میزدی ک به دستش بیاری! پس چطور الآن لهـش کردی؟ جوری لــه شده که تو کـل وجودم دردش داره میپـیچه. تک تک سلولام حسـش میکنن. ازکجا یهــو انقدر بی رحـم شدی؟ راستی داشتم چی میگفتم.؟ اخ دلتنگیت

حرفش دقيقاً مثل شخصيت اولِ مردِ فيلم لئون، ژان رنو بود

دوست دارمایی ک تو گوشت زمزمه میکردو با رفتار الانش مقایسع کنی!

تو با این گذشتنا هیچم بزرگ نمیشی

دلم ,تنگ ,اون ,میکردم ,ک ,بیاری ,تنگ شده ,دلم تنگ ,شده برای ,پا میزدی ,دست و

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها